جدول جو
جدول جو

معنی حاجی محله - جستجوی لغت در جدول جو

حاجی محله(مَ حَلْ لَ)
موضعی کنار راه چالوس به شهسوار، میان ولی آباد و شهسوار، در 455500 گزی تهران. رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 24 و 125 و 151 و 154 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان رودبست بخش بابلسر شهرستان بابل. در 7000گزی جنوب بابلسر و2000 گزی باختر شوسۀ بابلسر به بابل و در دشت واقعو هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریائی است. 100 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و رود خانه کاری و محصولات آن صیفی، غلات، پنبه، کنجد و باقلا و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
البستی. ملقب به شمس الدین. عوفی در لباب الالباب گوید: الامام الاجل شمس الدین حاجی بحه (؟) البستی، مذکری مذکور با فضلی موفور نگین ولایت فضل و هنر که اگر چه از بست است اما عالم بیان (؟) از آن تکین آباد است چنان لطیف طبع عالی سخن که از مفرح بیان او دل گرم سیر نمی شد آفریدگار سبحانه و تعالی ذات او را اعجوبۀ عالم غیب گرداند و نظم و نثر مر خاطر خطیر او را چنان ملکه شد که بر هر چه او را امتحان کنند هم برفورتذکیری در آن پردازد و آنچ نثر گفته باشد بنظم بیان کند و از لطائف اشعار او این یک رباعی بخاطر بود:
گویند ز زر ترا بود خرسندی
خرسند شوی چون دل از او برکندی
زر کندۀ کان و بی وفای دهر است
برکندۀ بی وفا چرا دل بندی.
و این یک بیت فرد هم او گفته است:
گر هیچ بسیب زنخش باز رسی
باری بر رس که نرخ شفتالو چیست.
رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 287 شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری که در 8هزارگزی باختر بهشهر و 2هزارگزی جنوب راه شوسۀ بهشهر به ساری واقع است. هوای آن معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 2500 تن جمعیت است. آب آن از قنوات تأمین میشود. محصول آن برنج، غلات، مرکبات، پنبه، کنجد، صیفی و مختصر ابریشم است. شغل اهالی زراعت است و عده ای در کار خانه بهشهر کارگرند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نام موضعی از رود پشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی). دهی از دهستان رودپشت بخش بابلسر شهرستان بابل. واقع در 4500گزی جنوب بابلسر. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 195 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه و رود خانه کاری. محصول برنج و صیفی و باقلا و کنجد و پنبه و غلات. شغل زراعت و راه مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. در 7هزارگزی جنوب خاوری لنگرود و کنار شوسۀ لنگرود به رودسر واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است. 602 تن سکنه دارد. آب آن از استخر محلی تأمین میشود. و محصول آن برنج و ابریشم و کنف و نیشکر و صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 12هزارگزی شمال خاوری بابل. دشت و معتدل و مرطوب مالاریائی و دارای 50 تن سکنه است. آب از چشمه دارد. محصول آن برنج صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی کوچک است از دهستان میان دورود در بخش مرکزی شهرستان ساری. در 22هزارگزی شمال خاوری. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دیهی در بارفروش (بابل). (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 118). دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل است که در 16هزارگزی جنوب باختری بابل و 4هزارگزی شمال شوسۀ آمل به بابل واقعاست. دشت، معتدل مرطوب، مالاریائی است. 140 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آنجا برنج، مختصر غلات صنعتی، نیشکر، کنف، پنبه. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
امیر حاجی محمد، غناشیرین از امرا و بزرگان زمان میرزا سلطان محمد بن بایسنقر است. صاحب حبیب السیر گوید: ’و امیر حاجی محمد غناشیرین که در زمان خاقان فردوس مکان داروغۀ کرمان بود و در آن اوان از سایر امراء میرزا محمدبمزید اقتدار و اعتبار ممتاز و مستثنی بود آغاز ظلم و تعدی کرده خاطر ترک و تازیک را بمطالبه و مصادره بیازرد و هر چند خواجه غیاث الدین پیر احمد خوافی که در دیوان میرزا محمد در جرگۀ امراء عظام مهر میزد جناب امارت مآب را از اشتعال نایرۀ جور و بیداد منع میفرمود بجائی نرسید لاجرم اختلال به احوال ملک و مال راه یافت و هرکس توانست از دارالسلطنۀ هراه گریخته عنان عزیمت بصوب ملازمت میرزا ابوالقاسم بابر تافت و چون میرزا بابر چند روز در قلعۀ عماد بسر برد بدستور سابق آن حصار را به محمد صالح سپرده از راه ابیوردروی توجه بجانب استرآباد آورد و گماشتگان میرزا محمد را از آن ولایت بیرون تاخته بار دیگر لواء سلطنت برافراشت چون این خبر به سمع میرزا محمد رسید استیصال میرزا بابر را مطمح نظر همت گردانیده... و امیر حاجی محمد غناشیرین را با سایر امرا جلادت قرین برسم منغلای پیشتر روان فرمود... از جانبین طالبان نام و ننگ درمیدان جنگ تاختند... و به نیزه ثعبان نشان روزنها درسینه های یکدگر گشادند در این نوبت عنایت الهی شامل حال میرزا ابوالقاسم بابرگشت و سپاه عراق انهزام یافته دست قضا طومار حیات امیر حاجی محمد غنا شیرین را.... درنوشت.... ’. رجوع به حبط ج 2 ص 221 و 222 شود
شاعری از رجال دربار همایون شاه پادشاه هندوستان. بیت ذیل از اوست:
صد آرزوست در دل تنگم گره ز دوست
دل نیست در برم گره آرزوی اوست.
(از قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه حاجی)
لغت نامه دهخدا
(حَ زَ)
یکی از بزرگان زمان امیر شیخ حسن کوچک است. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 و 198 و حبط ج 2 ص 78 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ زَ)
قریه ای است بزرگ مرکز ناحیتی مرکب از هشت قریه در حدود ولایت قسطمونی در شمال غربی آماسیه بر ساحل رود قزل آیرماق. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
نام محلی کنار راه رشت بآستارا میان پر سر و امیر محله در 83000گزی رشت
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا حُ سِ)
دهی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار است و 116 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان میان دورود شهرستان ساری، از توابع دهستان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع سه هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکان و رودخانه ای که از ارتفاعات ششصد و پنجاه متری دامنه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان رود سفلای چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی